
لایه ظاهری جنگ تهدید بود اما این تهدید در پرتو تقویت روحیه خودباوری و مقاومت و توجه به توان داخلی و دستیابی به خودکفایی بهویژه در حوزه دفاعی به فرصتی برای پیشرفت و درسی برای آینده کشور تبدیل شد که از برکات جنگ محسوب میگردد.
حضرت امام(ره) برکات جنگ را اینگونه ترسیم فرمودند: «ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودهایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهایم، ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختهایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیدهایم که باید روی پای خودمان بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشههای انقلاب پربار اسلامیمان را محکم کردیم، ما در جنگ حس برادری و وطندوستی را در نهاد یکایک مردمان بارور کردیم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال میتوان مبارزه کرد،
جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظامهای فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند، جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را بهدنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آنچنانی برخوردار شد و از همه اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت. همه اینها از برکت خونهای پاک شهدای عزیز هشت سال نبرد بود، همه اینها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با آمریکا و غرب و شوروی و شرق نشات گرفت... چه کوتهنظرند آنهایی که خیال میکنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیدهایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بیفایده است! در حالی که صدای اسلامخواهی افریقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلام شناسی مردم در آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست.
نقش فعال حوزه در جنگ تحمیلی
از جمله برکات جنگ، حضور پر شور روحانیت در صحنههای دفاعمقدس و ارتباط نزدیک با جوانان و نظامیان بود. همسنگر شدن علما و روحانیون در دفاعمقدس با اقشار مختلف پیوندهای عمیقی ایجاد کرد بین حوزه و جامعه، اگرچه در پیروزی انقلاب اسلامی این ارتباط نقشآفرین و مؤثر بود اما در جنگ تحمیلی و دفاع مقدس بیش از پیش روابط عاطفی و حس دینی محکمتر گردید؛ نقش و حضور روحانیون و حوزه نیز در جنگ تحمیلی و دفاعمقدس بسیار بارز و چشمگیر بود و در دوران سازندگی و مراحل بعد نیز، در خدمترسانی به مردم و انقلاب از هیچ کوشش عملی، اجرایی و پژوهشی فروگذار نکردند.
البته در عین کاستیها، ضعفها و در برخی موارد کوتاهیهای این قشر از جامعه را توجیه نمیکنیم ولی در مجموع میتوان گفت که بهعنوان صنفی دلسوز و متعهد به اسلام و مردم در هر عرصهای که شرایط ایجاب کند، حضور مییابند و به وظایف اجتماعی خویش عمل مینمایند. پیروزی انقلاب صرفا به رهبری روحانیت و در راس آنها رهبری قاطع حضرت امام خمینی (ره) حول مکتب اسلام و شهادت شکل گرفت و پس از انقلاب و پیروزی نهضت، روحانیون بهشکل گستردهای در نهادهای انقلابی از جمله شورای انقلاب، حزب جمهوری اسلامی، قوه قضائیه، کمیتهها، سپاه پاسداران و... حضور یافتند و به فعالیت پرداختند.
در دفاعمقدس نیز نقش روحانیت کاملا برجسته است، بهگونهای که نسبت به کل جامعه بیشترین شهید را تقدیم انقلاب نمودهاند، بهگونهای که نسبت به کل جامعه از هر 250 نفر یک نفر به شهادت رسیدهاند، این درحالی است که از هر 20 روحانی یک نفر به شهادت رسیدهاند؛ یعنی از روحانیت دوازده برابر کل جامعه شهید شدهاند و از هر چهل روحانی یک نفر از فرزندان آنها به شهادت رسیدهاند.
الگوسازی دفاعمقدس
اگرچه جنگ برای ملت ایران تحمیلی بود اما دفاعمقدس بود برای ما و این دفاع برکات بیشماری بهوجود آورد که در تاریخ ایران ماندگار خواهد ماند؛ ازجمله برکات آن الگوسازی و قهرمانسازی برای همه تاریخ ایران بود؛ جوانان دراین دفاع از خود شخصیتهایی بروز دادند که برای همه دنیا الگو شدند؛ لذا از برکات دیگر دفاعمقدس شهدای ما در واقع اسوههای ما در دفاعمقدس بودند؛ فرقی ندارد از همه اصناف نظامی که شامل فرماندهان و دیگر رزمندگان و نیروی عادی و بسیجی شود که با رفتار و اخلاق مخلصانه و ایثارگرانهای که داشتند در دفاعمقدس برای ما اسوه و الگو بودند. البته شرح حال برخی از افراد شاخص آنها مثل شهید چمران، شهید علمالهدی، شهید باکری، شهید حسن باقری (افشردی)، شهید محلاتی، شهید قنوتی، شهید برونسی، شهید کاوه، شهید بروجردی و.... منتشر و انعکاس پیدا نموده که میتوان به شرح حال و خاطرات آنها و یا وصیتنامههای آنها مراجعه و از آن کسب فیض نمود و لکن در دفاعمقدس تنها این افراد شاخص اسوههای ایثار و پایداری و اخلاص نبودند. بهه حال بهعنوان نمونه چند عبارتی از وصایای برخی از این اسوههای مقاومت و اخلاص را تقدیم شما مینمائیم تا بتوانیم با بهرهگیری از پیام آنها، رهرو راه آنها و قدردان ایثار و خودگذشتگی آنها باشیم. تردیدی نیست که در پیام شهیدان نکاتی است که بهقول حضرت امام(ره) انسان را میلرزاند و بیدار میکند؛ اهم این پیامها را در وصیتنامهها ذکر میکنیم:
*شهید سعید هاویزان بهترین معامله را با خدا شهادت قرار داده است او میفرماید: «... همسرم، چند روز قبل به میدان انتخاب رفتم، جائی که باید انتخاب کرد که با چه کسی میخواهی معامله کنی؟... و من تصمیم گرفتم در این میدان، در این عرصه تجارتم را سودمندترین تجارت قرار دهم و بهخاطر همین در بین هرچه داشتم (همسرم، پدرم، مادرم، اموالم و دنیای پشتسرم) آنچیز را که نداشتم انتخاب کردم چراکه برای یافتنش از خانهام بهسوی نور هجرت کردم و اکنون در ازای لقای یار، جانم را میدهم که البته آن هم متعلق به یار است.»
*شهید غلامحسین شیخمحمدی و الگویش حسین(ع) و زینب(س): او میفرماید: «و تو ای همرزم و برادرم و دوستم. خود بهتر میدانی که این انقلاب به چه نحوهای به پیروزی رسید، با کشتهشدن کسانی چون علیاکبر و علیاصغر و حبیببنمظاهر و...
اما ساعتهای آخر عمر من است و اشک شوق بر گونههایم میچکد و هر لحظه یادی از صحرای کربلای حسین در چشمم مجسم میشود که عزیز زهرا(س) اهل و عیالش دور او را گرفته بودند... عزیزان من را، زینبوار که شب عاشورا یتیمان حسین(ع) را جمع آوری مینمود، یتیمانم را جمعآوری کنید و دست نوازش بر سر و رویشان بکشید و نگذارید گرد یتیمی آنان را محو نماید، چون دلم کباب است برای دیدن یک لحظه از آنان، چون زود بود که یتیم شوند ولی چهکنم اسلام غریب است و چشمها را باید باز کرد...»
دانشگاه اخلاق و دیدن آنچه را که فقط چشم دل یارای آن را دارد:
شهید حسن جوزدانی در متن وصیتنامهاش
می نویسد: «... خدایا اینجا چه جائی است، اینجا از دانشگاه اخلاق هم بالاتر است، زیرا اینان را که من در اینجا مشاهده میکنم انسانهای معمولی نیستند؛ هریکشان دنیای اخلاق و عرفانند، ولی حیف که هر یکشان یکی پس از دیگری به سوی معبودشان پر میکشند و دوباره ما تنها میمانیم و مسئولیت سنگینی خونشان...
... انسان به برادران کوچکتر از خودش حسرت میخورد چون آنها اینقدر با اخلاص نماز و دعا میخوانند که انسان بیاختیار گریهاش میگیرد، خدایا من چگونه خودم را با این عزیزان مقایسه کنم. اینان دریای معرفتند... وقتی از این برادران صحبت میشود میبینم بعضیها برادرشان شهید و یا مفقود است و امید مادرشان به آنهاست اما گویی احساس میکنند عقب افتادهاند و لذا سلاح را بر زمین نمیگذارند.»
نصیحت به گذشت سریع عمر و استفاده بهینه از آن:
از شهید محمد ابراهیمپناه: دوستان عزیز، بدانید که لحظات و فرصتها همانند ابر میگذرند و این عمر ماست که در این مقوله مثل تیری است که از ترکش ایام رها شده و بهسرعت به نقطه پایان نزدیک میشود. لذا باید حداکثر استفاده را از عمری که خداوند به ما عنایت داشته، نمائیم... پدر عزیزم، میدانم که محبت من در دل تو بسیار است و رنج و اندوه از دسترفتنم برایت دشوار، ولی در راه الله و در راه به ثمر رسیدن حکومت اسلامی بسی ناچیز است.
مادر عزیزم میدانم که غم از دستدادن فرزند برای ما بسیار مشکل و دشوار است. اگر بگویم مادر فراموشم کن میدانم که برایت امکانپذیر نیست ولی مادر عزیزم عمر دنیا کوتاه است بالاخره آدمی روزی آمده و روزی میرود؛ چه بهتر که این مرگ شهادت در راه خدا باشد...
*شهید محسن عسگری و آرزوی دوباره شهادت:
«... خدا، میدانی که ما چه میکشیم، پنداری که چون شمع ذوب میشویم، ما از مردن نمیهراسیم اما میترسیم که بعد از ما ایمان را از سر ببرند و اگر نسوزیم که هم روشنایی رخت بر میبندد و جای خود را دوباره به ظلمت می سپارد؛ پس چه باید کرد؟ از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم؛ از سوی دیگر باید شهید شویم تا آینده بماند. عجب دردی است چه میشد امروز شهید میشدیم و فردا زنده میشدیم تا دوباره به فیض شهادت برسیم.»
*شهید رضا دستوریان: «من سید رضا دستوریان از خرمشهر برای شرکت در عملیات دو استخاره کردم و این آیه آمد: و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعوهم باحسان رضیالله عنهم و رضو عنه... لذا درنگ نکردم و به خط مقدم شتافتم.
... مادرم آرزو میکنم سخت جان بدهم تا تمام گناهانم آمرزیده شود و مادرم تقاضا دارم از راه خیاطی هم که شده، شهریههای سه سال را که من از حوزه علمیه گرفتهام بپرداز زیرا میترسم شهریههای دوران طلبگی را مصرف کرده باشم و درست انجام وظیفه ننموده باشم.
زیر سؤال رفتن شهادت توسط عدهای که به گمان شهید منافق نامیده میشوند...
شهید پاسدار حسین قوچی در ذیل وصیتنامهاش مینویسد: «… برادر، من این را میدانم پس از مرگ یا شهادت چه قضاوتهایی که در مورد من و امثال من نمیشود عدهای بر این عقیدهاند که ما جاهل بوده و آگاه نبودیم، جنگ را سبک و بازیچه شمرده و رفتیم. عدهای دیگر که خود را روشنفکر و فهمیده میپندارند بر این عقیدهاند که ما از روی تحریکات و احساسات عاطفی و مذهبی جذب شده و همانند برادههای آهن تصور میکنند که بدون اختیار بدور آهنربا جمع شده و در نهایت به مقصدی که قطب برای ما پیشبینی کرده میرویم … گروه سوم گروهی هستند که در مرگ ما هیچ سخنی بر لب نیاورده و احساسی نشان نمیدهند، گوئی که انگار ما خارجی هستیم و برای بیگانه میجنگیم، این قشر شاید در گوشه و کنار، سطح جامعه ما را پوشاندهاند و سرشان در لاک خودشان است و شاهد شهید حق و باطل جامعه خود نیستند. (شاید شهید محترم میخواسته بفهماند که در دوره بعد از او کسانی میآیند که جنگ را اصلا زیر سؤال برده و عقیده دارند شهید اجرش را از خدا میگیرد و جامعه وظیفهای در قبال او ندارد.)
*شهید محمد جوادی و اهمیت حفظ حجاب:
«… امروز در شهرهای ایران اینگونه به چشم میخورد که بار دیگر معدودی زنان، با لباسهای بدننما در کوچهها و خیابانها وارد میشوند. بر شما واجب است که جلوی این مزدوران از خدا بیخبر را بگیرید و بر زنان مسلمان است که آنان را در صفوف خود راه ندهند، به جوانان عزیز توصیه میکنم که بهجای رفتن بهدنبال این شیطانصفتان دنبال خدا و قانون خدا بروند و از حدود خدا تجاوز نکنند.
شهید فاضل هلالی و لحظات آخر عمر:
مادر من، شاید آخرین لحظات زندگیم باشد و شاید هم شما را زیارت نکنم، لحظات حساسی است. رفقا هم رفتهاند. بعضی هم در حال رفتن هستند و من ماندهام با دریایی از تفکر و هیجان و آمادگی برای نبرد با دشمنان اسلام، الحق که عجب اوقاتی است وقتی که همه آمادهاند. یکی لباس جمع میکند، یکی خداحافظی میکند و اکثرا خوشحال هستند و من هم مثل آنها خوشحال از اینکه میدانم هدفم چیست؟»